بهشت است آن ندانم یا بهار است


غلط کردم غلط، دیدار یار است

هلاک آن تنم کز نازنینی


زمین و آسمانش زیر بار است

مرا گوئی چرا شوریده شکلی


شراب است و بهار است و نگار است

مرا ویران دلی و جلوهٔ او


هزار اندر هزار اندر هزار است

بناکامی خوشم یا رب که آنچه


بکام من نگردد، روزگار است

رضی گویی میان کشتگان کیست


شهیدان تو را شمع مزار است